معصومه محمدی، کارشناس نیروی کار زنان
در سالهای اخیر تحصیلات دانشگاهی زنان جوان کشور افزایش یافته است که به نوبه خود افزایش گرایش به ورود به بازار کار را بدنبال دارد، اما با توجه به شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور موانع و محدودیتهایی بر سر حضور ایشان در بازار کار وجود دارد.
بعبارت دیگر درست است که در حال حاضر سهم زنان به لحاظ کمی در دانشگاهها در مقاطع کارشناسی و کارشناسیارشد قابل قبول و در مقطع دکترا در حال افزایش است، اما سهم آنان در بازار کار ایران سهم اندکی است؛ مسالهای که ذهن هر اندیشمند حوزه اقتصادی و به ویژه بازار کار را فکر وامیدارد که در صورت فراهم بودن بستر مناسب میتوان از این ظرفیت به نحو شایستهای بهره گرفت.
حال از یکسو در داخل کشور بستر فرهنگی آن فراهم نشده است و از سوی دیگر نه تنها در ایران که در بسیاری از کشورهای توسعه یافته و صنعتی نیز بعضی از حوزهها مردانه است و امکان فعالیت در آن برای زنان مهیا نیست؛ هرچند امکان تحصیلات عالیه در اکثر رشتهها برای دختران فراهم است.
اینجاست که اینان فشار مضاعفی به بازار کار وارد میآورند. تمامی این موارد دال بر اینست که در حال حاضر زنان در ایران با وجود افزایش سطح تحصیلات، جایگاه باثباتی در بازار کار ندارند.
همانگونه که میدانیم، بیکاری یکی از معضلات اصلی اقتصاد ایران است. اما امروزه بیکاری تنها یک مشکل اقتصادی نیست، بلکه یک معضل اجتماعی، خانوادگی و فرهنگی نیز میباشد.
مسئله وقتی حادتر میشود که آمار نرخ بیکاری در میان تحصیلکردگان دانشگاههای کشور نیز کم نیست.
باور جامعه به توانمندیهای زنان در عرصههای مختلف، میتواند گام مهمی در راستای بهرهگیری کارا و مؤثرتر از نیروهای کشور برای جامعهای بهتر به همراه داشته باشد.این ممکن نیست مگر با داشتن اطلاعات جامع و کامل در این خصوص.
با توجه به مباحث فوقالذکر، شرایط کشورمان را از این دیدگاه مورد ارزیابی قرار میدهیم. لذا در این قسمت برای روشنتر شدن مسئله مذکور ابتدا به بررسی میزان تحصیلات عالی زنان و در ادامه به ارزیابی نرخ بیکاری زنان کشور در سالهای اخیر (۹۴-۱۳۸۷) پرداخته میشود. قبل از شروع بررسی نتایج لازم به ذکر است که منطور از زنان دارای تحصیلات عالی تمامی زنانی است که یا در حال تحصیل یا فارغالتحصیل دانشگاهی هستند.
براساس نتایج طرح آمارگیری نیرویکار، میزان حضور زنان در تحصیلات عالی در طی سالهای ۹۴-۱۳۸۷ افزایش قابل ملاحظهای داشته است که البته بخشی از آن مربوط به انفجار پنجره جمعیتی دهه ۶۰، بخشی مربوط به افزایش ظرفیت دانشگاهها و بخشی از آن اقبال تحصیلات عالی از سوی این قشر است.
با نگاهی به جدول زیر ملاحظه میگردد که تعداد زنان دارای تحصیلات عالی از ۳۴۷۸۶۱۸ نفر در سال ۱۳۸۷ به ۵۵۴۳۵۰۲ نفر در سال ۱۳۹۴ رسیده است. بعبارت دیگر میزان زنان دارای تحصیلات عالی درسال ۱۳۹۴ نسبت به سال ۱۳۸۷ بیش از ۵۳ درصد افزایش یافته است که هرچه سطح تحصیلات افزایش مییابد، بر میزان این سهم نیز افزوده میشود.
چنانچه زنان دارای تحصیلات دکترا در سال ۱۳۸۷ فقط ۶۳۷۷ نفر بوده است، در حالی که این تعداد در سال ۱۳۹۴ به ۵۶۶۹۴ نفر افزایش یافته؛ یعنی در سالهای مذکور حدود ۹ برابر(۸.۹) تعداد زنان دارای تحصیلات دکترا و زنان دارای تحصیلات فوق لیسانس و دکترای حرفهای ۴.۴ برابر افزایش یافته است.
بررسی نرخ بیکاری زنان دارای تحصیلات عالی در سالهای ۱۳۸۷ لغایت ۱۳۹۴ گویای آنست که اگرچه نرخ مذکور افت و خیزهایی داشته است اما این تفاوتها به جزء در مناطق روستایی خیلی محسوس نبوده است و بطورکلی نرخ مذکور تا سال ۱۳۹۱ روند افزایشی داشته و از سال ۱۳۹۲ روندی کاهشی داشته است که البته میتواند دلایل مختلفی از جمله بهبود شرایط بازار کار و یا خروج از بازار کار به دلایلی از جمله دلسرد شدن از جستجوی کار، مسائل خانوادگی و … داشته باشد. نکته قابل تامل نرخ بیکاری زنان تحصیلکرده روستایی میباشد که بطورقابل ملاحظهای بیش از این نرخ در مناطق شهری و کل کشور است. به نحوی که نرخ بیکاری زنان دارای تحصیلات عالی سال ۱۳۹۴ در کل کشور ۲۹.۵ درصد و در مناطق شهری ۲۸.۴ درصد اما در مناطق روستایی ۴۲.۹ درصد است در سایر سالهای مورد بررسی نیز روندی مشابه همین سال مشاهده میشود. این مسئله از جهتی مثبت است که به نوعی نشان از افزایش تحصیلات دانشگاهی در بین زنان روستایی دارد اما از سوی مقابل خلا شغل مناسب برای زنان تحصیلکرده در مناطق روستایی را عیان میکند. بعبارت دیگراز یک سو یک پدیده مثبت فرهنگی و از سوی دیگر یک پدیده منفی اقتصادی را شاهد هستیم. امید است که بستر مناسب رشد همه جانبه روستاها فراهم شود.
بطور کلی در سالهای مورد بررسی کمترین و بیشترین نرخ بیکاری زنان دارای تحصیلات عالی در مناطق روستایی به ترتیب ۳۸.۹ درصد مربوط به سال ۱۳۸۸ و ۵۱.۴ درصد مربوط به سال ۱۳۹۱ و در مناطق شهری وکل کشور کمترین و بیشترین نرخ بیکاری زنان تحصیکرده به ترتیب مربوط به سال ۱۳۸۷ و ۱۳۹۱ با ۲۶.۷ درصد و ۲۷.۶ درصد و ۳۰.۶ درصد و ۳۲.۰ درصد بوده است.